استاد ماهر (دکتر قلب من) [فصل دوم] P{❸۵}

...
پارت ۳۵
سارا:چیشد تونستن؟
جک:خیر قربانوگیر افتادن ..
سارا:هع میدونستم که نمیتونه از اولشم باید خودم دست به کار میشدم
جک:چیکار میکنیم؟
سارا:دختره چی؟
جک:فعلا چیزی معلوم نیست .. اونطور که دکتر گفت بچه هم سالمه
سارا:اگه دختر عاقلی باشه بچه رو سقط میکنه و نمیزاره براش دردسر بشه
جک:اما اون اینکارو نمیکنه نه؟
سارا:اومممم فک نکنم اونقد عاقل باشه
..
..
شوگا:دیگه تموم شد آقای هیونجین
هیونجین که دستش با دستبند بسته بودن گفت:
فک نکن بازی ادامه داره هنوز ادامه داره ..
پلیس: دیگه بسه برو بشین
..
..
شوگا:حالش چطوره؟
ته:خوبه
میا اومد و تهیونگ و دید:
ت..تهیونگ؟*تعجب*
ته:مامان
میا زد زیر گريه و رفت تهیونگ و بغل کرد:
پسر عزیزم چقد منتظرت بودم بهوش بیایی
ته:مامان آروم باش چیزی نیست ..
میا:چرا .. چرا *گریه*
ته:تعریف میکنم برات بیا بشین ..
میا:پ..پس جینهو..
جینهو:/
چشمامو باز کردم و با سقف بیمارستان روبه‌رو شدم ..
جینهو: ش..شوگا*بیحال*
شوگا:جانم عشقم خوبی؟
جینهو: ب..بچم
شوگا چشماشو بست و هدفی کشید:
نگران نباش حالش خوبه
جینهو بغض کرده بود
شوگا:حالت خوبه؟دردی نداری؟سرگیجه، حالت تحوع نداری؟
جینهو: نه خوبم میخوام برم
شوگا:کجا؟
جینهو: هر جایی به جز اینجا *گریه*
ته:حتی اگه من باشم؟
جینهو از تعجب خشکش زده بود و فقط به ته نگاه میکرد:
د..داداش
ته:حالت خوبه؟
جینهو:ک‌..کی بهوش اومدی؟حالت خوبه؟
....
دیدگاه ها (۵۲)

استاد ماهر (دکتر قلب من) [فصل دوم] P{❸❻}

استاد ماهر (دکتر قلب من) [فصل دوم] P{❸۴}

#عشق_جنایت 🔪پارت 58یِنا:ببینافتادم رو بادیگارده و چاقو رو بر...

رمان زندگی با خنده ( واکنش کوک به سوپرایز)سارا: دختره ی سگ ت...

#عشق_جنایت 🔪پارت53تهیونگ:بیب بیایِنا:اوکی ددیهیونگ:بابا چرا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط